دو ذهن یک تریدر: وقتی تحلیلگری و اجرا در تقابل اند
علیرضا قیومی
14
تریدینگ یک بازی از احتمالات، انضباط و کنترل احساسات است. با این حال، بیشتر تریدرها به طور ناخودآگاه خودشان را با اجازه دادن به ذهن تحلیلی برای مداخله در اجرا، به خطر می اندازند. درک تفاوت بین ذهن تحلیلی (تحلیلگر) و ذهن اجرایی (تریدر) می تواند عملکرد شما را به طور قابل توجهی بهبود بخشد. در جایی خواندم، بهترین تریدرها تعادلی بین تحلیل تکنیکال و روان شناسی برقرار می کنند و با انضباط، استراتژی های خود را اجرا می کنند. آن ها قوانین مدیریت ریسک را نه تنها به دلیل نمودارها، بلکه به خاطر آگاهی از تأثیرات مخرب احساسات رعایت می کنند.من امروز قصد دارم این دو حالت ذهنی را برای شما توضیح دهم.
ذهن تحلیلی در مقابل ذهن اجرایی
تحلیلگر: پیش بینی کننده بازار
این بخش از ذهن شما عاشق تحلیل، پیش بینی و بیش از حد فکر کردن است. این ذهن دائماً به دنبال تأیید و بهترین شرایط برای ورود به معامله است. مسئول تعیین سطوح حمایت/مقاومت، استفاده از اندیکاتورها و یافتن نواحی همگرایی است. اغلب در دام «فلج شدن به دلیل تحلیل» می افتد و به دلیل تحلیل زیاد، از ورود به معاملات خودداری می کند.
بزرگترین اشتباه: اجازه دادن به ذهن تحلیلی برای مداخله در اجرا.
تریدر: تصمیم گیرنده
در سوی دیگر، ذهن تریدر قرار دارد. ذهنی که با وضوح می داند وظیفه اش پیش بینی نیست، بلکه اجراست.این بخش از ذهن شما به دنبال پیروی از یک برنامه معاملاتی ساختاریافته و از پیش تعیین شده است. تریدر احساسات را کنار می گذارد، به برنامه وفادار می ماند، و خودش را به دنبال نوسانات بازار نمی کشاند.این ذهن به حد ضررها احترام می گذارد، به برنامه پایبند است و بازار را دنبال نمی کند. خطرات را به طور مؤثر مدیریت می کند و درک می کند که ضررها جزئی از بازی هستند.
کلید موفقیت: آموزش دادن به ذهن اجرایی برای عمل کردن بدون مداخله احساسات از ذهن تحلیلی است.
من دورانی که تازه ترید را شروع کرده بودم همیشه در این تله افکار می افتادم و بارها به خودم می گفتم چگونه از افکار اضافی جلوگیری کنم تا بتوانم با اعتماد به نفس بیشتری معامله کنم اینو باید بدانیم در دنیای پرهیاهوی بازارهای مالی، ذهن تریدر همواره درگیر دوگانگی تصمیم گیری است: آیا تحلیل کافی است یا هنوز باید صبر کرد؟ آیا ورود به معامله منطقی است یا هیجانی؟ این افکار اضافی، که اغلب ناشی از شک، ترس یا حتی وسواس فکری هستند، می توانند تصمیم گیری را مختل نماید و باعث از دست دادن فرصت های طلایی یا انجام معاملات غیرضروری شوند.
پس بیاییم یک برنامه معاملاتی واضح ایجاد کنیم
یک برنامه ساختاریافته عدم اطمینان را از بین می برد. قبل از ورود به هر معامله، شما باید قبلاً بدانید:
مشخصه های ورود (ساز و کارهای خاص قیمت، اندیکاتورها یا شرایط بنیادی)
نسبت ریسک به پاداش (R/R) و مکان قرار دادن حد ضرر
استراتژی سود بردن (خروج تدریجی، توقف های کششی و غیره)
مثال:
من شخصاً به استراتژی هایی تکیه می کنم که امتحان خودشون رو پس داده .راهکارهایی بر پایه ی سطوح حمایت و مقاومت، واگرایی های RSI و تأیید حجم، ستون های اصلی سیستم معاملاتی من هستند.
این روش ها را نه از روی تئوری، بلکه با بیش از 50 معامله در هر شرایط مختلف بازار، به دقت آزمایش کرده ام؛ دقیقاً مثل یک تک تیرانداز که قبل از هر شلیک، بارها و بارها روی هدف تمرین کرده تا در لحظه ی واقعی، هیچ تردیدی نداشته باشد.وقتی این اعتماد به سیستم درونت شکل بگیره، اجرای معامله دیگر شبیه دوئل با احساسات نیست؛ تبدیل می شود به یک شلیک حساب شده بی نقص، سریع و مطمئن.
همین اعتماد، به من اجازه می ده وارد معامله بشوم، بدون لحظه ای مکث. نه با تکیه بر شانس، بلکه با باور به دقت ماشه ای که سال ها برایش تمرین کرده ام.
یادگیری را از اجرا جدا کنید
یکی از بزرگ ترین اشتباهات تریدرها این است که هنگام معامله، در حال یادگیری هستند. یعنی بدون آمادگی کافی وارد بازار می شوند و تازه در لحظه ی تصمیم گیری، سعی می کنند روش ها و استراتژی های جدید را امتحان کنند. این کار نه تنها تمرکز را از بین می برد، بلکه باعث می شود هر معامله به یک آزمایش پرهزینه تبدیل شود، جایی که شکست ها و ضررها بهای آموزش نادرست خواهند بود. یادگیری باید قبل از ورود به بازار، در محیطی بدون استرس مثل بک تست، حساب دمو و تحلیل های عمیق انجام شود. وقتی پای یک معامله ی واقعی وسط است، دیگر زمان آزمون و خطا نیست. من تریدرهای زیادی رو از نزدیک دیدم که درست به خاطر همین اشتباه، دچار فروپاشی شدن. با حس برتریِ کاذب، بدون تمرین واقعی، وارد بازار شدن… و بعد از باخت های سنگین، درد و پشیمونی شان چیزی فراتر از شکست مالی بود.برخی شون آسیب هایی رو تجربه کردن که توصیفشون فقط با ادبیات کمدی و الهی دانته ممکنه.گویی که از هفت طبقه ی جهنم عبور می کنند و هر ضرر، یک دایره جدید از شکنجه بود برای آنها و وقتی دیگر چیزی برای باختن نداشتن، به قمار کردن روی دارایی دیگران پناه بردند؛ فرار از جهنمی که نا غافل خودشون با دست های خودشون ساخته بودند.
بازار با کسی شوخی نداره. یا با آمادگی وارد می شی، یا با هزینه ازش درس می گیری.
قبل از معامله: این زمان برای تحلیل و آماده سازی است.
در حین معامله: این زمان برای اجرا است پس به برنامه خود پایبند باشید و هیچ گونه شک و تردیدی به دل راه ندهید.
بعد از معامله: بررسی و یادگیری. این زمانی است که استراتژی خود را اصلاح می کنید، نه در هنگام انجام یک معامله زنده.
اطلاعات اضافی را کاهش دهید ،اطلاعات بیش از حد می تواند در تریدینگ بسیار مضر باشد.
بسیاری از تریدرها اعتقاد دارند که هرچه بیشتر بدانند، معاملات بهتری خواهند داشت. با قاطعیت باید به شما بگویم این یک افسانه است.
بهترین تریدرها یک یا دو استراتژی را یاد می گیرند و آن ها را اصلاح می کنند به جای اینکه دائماً به دنبال اندیکاتورهای جدید باشند و همچنین به جای غرق شدن در مصرف بی پایان محتوا و جست وجوی راه حل های جادویی، تمرکز خود را روی تست های بازگشتی (Backtesting) و تست های پیش بینی شده (Forward Testing) بگذارید.
اونجاست که استراتژی ات تازه جون می گیره و اعتماد به نفس واقعی ساخته می شود.
این یه قانون نانوشته ست:
عمق، همیشه بر سطح غلبه می کنه.
تمرکز روی یک روش، به تو برتری می ده. نه گم شدن در دریای بی پایان اطلاعات.
واقعیت:
تریدرهای ۱۰۰ سال پیش بدون استفاده از اندیکاتورهای پیشرفته، الگوریتم ها یا مدل های هوش مصنوعی، سودهای مستمری می بردند. چرا؟ چون آن ها تمرکز خود را بر روی مدیریت ریسک و اجرا گذاشته بودند، نه غرق شدن در تحلیل های بی پایان.
جسی لیورمور، پدر ترید مدرن، با یک دفترچه و یک ذهن منظم، بازار رو می خوند.
ریچارد دنیس، کسی که با آموزش گروهی از افراد بی تجربه (لاک پشت ها) تونست میلیون ها دلار سود بسازه، می گفت:راز موفقیت، در اجرای یک سیستم ساده با دقت بالاست، نه در ساختن یک سیستم پیچیده و بی ثبات.
این بزرگان، شکارچی فرصت نبودن؛سازندگان نظم بودن.بازار براشون یک زمین بازی نبود؛ میدان جنگی بود که تنها با استراتژی و انضباط، می توانستند توش زنده بمانند.
حالا تصور کنید...شما زمان ارزشمند خودتون رو صرف تماشای ده ها ویدیو و خواندن مقالات متعددی می کنید که هرکدام تنها یک ابزار یا اندیکاتور جدید معرفی می کنند؛ در حالی که بزرگان واقعی بازار که تاریخ بازار رو ساختن، فقط با یک خط روند و احترام مطلق به مدیریت ریسک، به قله رسیده اند.
ساده بودن، نشونه ی ضعف نیست.
گاهی سادگی، همون چاقوی تیزیه که تو رو از دل شلوغ ترین مارکت ها، به سوددهی پایدار می رسونه.
افکار نهایی: ذهن اجرایی خود را آموزش دهید
به برنامه خود اعتماد کنید: اگر تحقیقات خود را انجام داده اید، تنها کار شما این است که بدون تردید عمل کنید.
همیشه کمتر بیشتر است (Less is more): تحلیل های غیرضروری را کاهش دهید و به اصول اصلی پایبند باشید.
صبر کنید: بهترین تریدرها معامله ها را دنبال نمی کنند آنها منتظر شرایط مناسب می مانند.
در پایان، قصد دارم چند نکته کلیدی از تجربه خودم در ترید را با شما به اشتراک بگذارم که به من کمک کرده تا در مسیر معاملاتم موفق تر عمل کنم. این نکات، حاصل سال ها تلاش، آزمایش و یادگیری از اشتباهات من است که به شما کمک می کند از پیچیدگی ها و سردرگمی ها دوری کنید و روی اصول مهم تمرکز نمایید. امیدوارم این تجربیات به شما کمک کند تا دیدگاه بهتری نسبت به بازار پیدا کرده و تصمیمات دقیق تری بگیرید.
نکات کلیدی:
از تحلیل بیش از حد جلوگیری کنید و شروع به اجرا کنید.
تحلیل زیاد فقط به شما احساس می دهد که همه چیز تحت کنترل شماست، اما در واقع شما رو از اجرای واقعی دور می کند. وقتی به اندازه کافی تحلیل کردید، باید وارد بازار شوید، نه اینکه همیشه منتظر شرایط "کامل" بمانید.
اعتماد به نفس از تست های بازگشتی و داشتن یک برنامه ساختاریافته به دست می آید.
شما باید به سیستم خودتون ایمان داشته باشید. این ایمان، از تست های عمیق و تمرینات مکرر میاد. پس از اینکه برنامه تون رو آزمایش کردید، باید به اون اعتماد کنید و از آن پیروی نمایید.
بازار به انضباط پاداش می دهد، نه پیش بینی ها.
شما نمی توانید همیشه پیش بینی های درست از بازار داشته باشید، اما می توانید به خودتون انضباط بدهید. انضباط در اجرای سیستم، مدیریت ریسک و همچنین در تصمیم گیری هایی که می گیرید،این پاداش واقعی بازار است.
نویسنده: سید علیرضا قیومی
کارشناس ارشد علوم ارتباطات و رسانه - تحلیل گر بازارهای مالی